قربانیان
غیرقابل قبول بودن زُدایش و بیقید و شرط ناپدید شدنها هرجا و هرزمان در سراسر جهان (هيدوک)
فضاها: «دگر فضاها»
به واسطه¬ی دوستی بسیار عمیق و نزدیکی که الوین بویارسکی، رئیس اسبق و معروف مدرسهی معماری انجمن معماران در لندن (AA school of Architecture) با همتای خود در آن سوی اقیانوس اطلس شمالی در شهر نیویورک، یعنی جان هیدوک رئیس مدرسهی معماری کوپر یونیون داشت، از او در سال ۱۹۸۶ دعوت کرد که در گالری (AA) نمایشگاهی از کارهای اخیرش برپا کند. نتیجه این شد که او تصمیم گرفت طراحیهای پروژهی قربانیان (Victims) را به معرض نمایش بگذارد. در حقیقت این پروژه مربوط به طرح ورودی جهان هیدوک در سال ۱۹۸۴ برای مسابقهی بینالمللی معماری بلوک بزرگی در شهر برلین میشد که در قدیم به عنوان مرکز سازمان گشتاپو مورد استفاده قرار میگرفت و در دوران جنگ جهانی دوم دارای سلولهای شکنجه و اعدام بود- دقیقا در قلب تاریخی شهر و چسبیده به دیوار کذایی برلین. هیدوک ۶۷ عدد سازهی معماری برای این زمین وسیع طراحی نمود و یک شما را جهت ساخت در جلوی درب (AA) در گوشهی میدان انتخاب کرد و آن «سقوط زمان» (Collapse of Time) بود. پیشبینی شده بود در دو مدت سی سالهی زمانی، این سازهها (یا اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، این ۶۷ شخصیت که در قالب معماری قرار بود تجلی پیدا کنند) ساخته و به زمین پروژه در برلین افزوده شوند.
هیدوک محوطهی کاملاً محصوری را برای این منظور در نظر گرفته بود که با دنیای خارج از خود فقط توسط پلی ارتباط میسر مینمود و از زیر پل و به دور محوطهی محصور پروژهی ماشین دستیای بر روی ریل دور میچرخید. هر سازه نامگذاری شده و استقلال خود را نسبت به دیگری و کارکرد خود را نشان میداد. مثلا: «باغبان» (Gardener)، «سوزن¬بان» (Signalman)، «پزشک» (Physician)، «موسیقی¬دان» (Musician)، «محقق» (Researcher)، «قاضی» (Judge)، «نگهبان» (Security)، «نقاش» (Painter)، «لوله¬کش» (Plumber)، «شعر» (Poem)، «شاعر» (Poet)، «تکنواز» (Soloist)، «چشم¬پزشک» (Optometrist)، «مکانیک» (Mechanic)، «آهنگر» (Metalman)، «خانم رُز» (Rosewoman)، «نجار» (Carpenter)، «احیاکننده¬ی کاغذ» (Paper Restorer)، «کتابدار» (Librarian)، «حروف¬چین» (Typesetter)، «گیاه¬شناس» (Horticulturist)، «مجموعه¬دار پروانه» (Butterfly Collector)، «تعمیرکار ماسک» (Mask Repairman)، «کفاش» (Shoe Repairman)، «خانم سایه» (Shade Woman)، «آتش نشان» (Fireman)، «یخ فروش» (Iceman)، «فرستنده¬ی کلیدها» (Giver of the Keys)، «گیرنده¬ی کلیدها» (Taker of the Keys) و غیره. ایده¬هایی برای سازه¬های آبستره¬ای نظیر « اتاق برای تفکر» (Room for Thought)، «اتاق برای بی¬گناهان» (Room for the Innocent)، « اتاق برای آنهایی که به سمت دیگر می¬نگریستند» (Room for those who Looked the other Way)، «رهگذران» (Passengers)، «نگهبان زمان» (Time Keeper)، «مردگان» (The Dead)، «مسافران» (Travelers)، «تبعیدشدگان» (The Exiles)، «ناپدیدشدگان» (The Disappeared)، «کاربرد» (The Application) نیز همه در قالب سازه¬های معماری به صورت بسیار آبستره درآمده بودند. زمین مجموعه شامل چرخ و فلک، یک ساعت فروشی و میزهای پیکنیک نیز میشد. تمامی این سازهها گویی نمادهای شهری بودند که دوباره در پس حصار و دیوار در پی هم گرد آمده بودند. در نحوهی ارائهی سازهها از لحاظ بصری، به کشیدن نقشهی پلان و دو نما و در مواردی جزئی مقطع اکتفا شده بود و به اصطلاح تمامی نقشهها دوبعدی بودند و این موضوع بر رمزآلود بودن این شخصیتها اشاره داشت.
نیکولاس بویارسکی، پسر الوین بویارسکی- که هیدوک را به برگزاری این نمایشگاه دعوت کرده بود و خود در آن زمان دانشجوی معماری مدرسهی معماریای بود که پدرش رئیس آن بود - نقشهکشی پروژه را تماماً بر عهده گرفت. او (نیکولاس) جوهری استفاده نکرد، مگر جوهر مشکی و کاغذی استفاده نکرد، مگر کاغذ کالک طوسی رنگ و قلمهای دستی نقشهکشی فنی. لغات و حروف بخشی از پروژه بود که نقش عمدهای را در معرفی سازهها ایفا مینمود و به صورتی بسیار شاعرانه و خیالی، دنیایی را به تصویر میکشید که معمار هنرمند، شاعر و آموزگار آمریکایی برای برلین در آیندهای ۶۰ ساله در قلمرو زمان به خواب میدید. او در مورد اين پروژه میگوید: «جایی رشد یابنده، زمانی فزاینده». در این فضا که آن را «دگر فضاها» نیز میتوانیم بنامیم، زمان در محوری عمود حرکت می کند که خانههایش به جای ۱۲ تا ۱۳ تا است و ساعت بان، هر ساعت را با باز و بسته کردن ریسمانی به جلو میبرد که زمان حال را در پس نقابی میپوشاند. در این «دگر فضاها» آهنگر مشغول پتک زدن به گل رز گداختهی فلزی است که توسط خانم رز فروش قرار است خریداری شود و «بنای شعر» همانند جعبهای مکعب است که با داشتن چرخ به دو نیم باز می شود و نیمی به عنوان نشیمن و نیمی دیگر به عنوان سرپناه مورد استفاده قرار میگیرد. نکتهی مشترک در تقریباً تمامی این اشخاصی که در قالب سازه ترسیم شده بودند و دنیایی بسیار مجازی را در افق خود پدید آورده بودند، این بود که هیچکدام به ظاهر ثابت نبودند. بعضیها دارای پا بودند مثل «موسیقیدان»، «نقاشی» و «حروف چین» و بعضیها چرخ داشتند که با آنها حرکت کنند و این عدم ثبات نژادی و فرهنگی دوران معاصر را نشان میداد که مهاجرت یکی از سمبلهای اصلیاش به شمار میآید. انگاری که این شخصیتها از قماش مختلف از روی عمد در این حصار گرفتار آمدهاند و وجه مشترک همهی آنها بیخانمانی است. در این «دگر فضاها» شخصیتها منفرد و رمزآلودند، گویی هزاران قصه در پس دیوار هرکدامشان خاموش نهفته است. قصههایی که هرگز شنیده نخواهند شد. در این مجموعه، تاریخ دوبارہ خود را بازگو میکند ولی این مرتبه به صورت تجسمی و در قالب سازههای معماری گونهای که هدفش صرفاً پاکسازی و زیباسازی نیست، بلکه انعکاس صداهای شنیده نشده است و ما از این جهت آن را «دگر فضاها» مینامیم چرا که تجربهی لمس کردن چنین فضایی به عنوان محل ساختمان مرکزی گشتاپو با دارا بودن دالانهای مخفی، تاریک، درب بسته و قفل شدہ، تقریباً برای تمامی مردم عادی غیرممکن و تصور ناپذیر است و هیدوک این موضوع را در قالب «دگر فضاها»یی جدید، در قالب استعارههایی از شخصیتهای متفاوت به تصویر کشیده است تا باشد که فرشتگان بر بالای آنجا به اهتزاز درآیند.